اولین رویداد تجربه شکست در سال ۱۴۰۱ برگزار شد. این موضوع بهانهای شد که دوباره این رویداد را زیر ذرهبین ببریم و در موردش مطلب بنویسیم. رضا شاکری در اولین رویداد سال جدید، تجربههایش را با این اسم ارائه کرد: من هر روز شکست میخورم. البته خودش گفت که بعد از طراحی پاورپوینت، پیشنهاد داده بودند که اسم ارائه را بگذارند: من هر شبانه روز شکست میخورم. به هر حال، همین اسم هم کافی است تا آن را جدی بگیریم.
در این ارائه، اولین تلاشهای یک مدیر آژانس دیجیتال مارکتینگ را شنیدیم. شکست خوردن برای چنین افرادی مثل بازی کردن میماند. مثل یک قمارباز آنقدر بازی میکنند تا این که چیزی جز هوس یک قمار دیگر برایشان نماند. آنقدر برای رسیدن به نتیجه تلاش کردند تا بالاخره در یک نقطه موفق شدند. حالا میتوانند همان راه را جلو بروند و به موفقیت خودشان ادامه بدهند.
تلاشهای اولیه
هر کارآفرینی، تلاشهای اولیه خودش را دارد. گاهی ساختن چند تا لندینگ پیج (صفحه فرود) ساده میتواند تلاش باشد. بارها پیش آمده که در این رویداد در مورد هزینههای بالا و شکست خوردن با صفر هزار تومان درآمد صحبت کردهایم. یکی از تلاشهای اولیه رضا، حتی ضرر هم داشته است.
در رویداد تجربه شکست، اولین صفحههای فرود این کارآفرین را دیدیم. شاید این تجربه برای شما هم آشنا باشد که هر چیزی مد میشد، نمونهای از آن را برای خودمان طراحی میکردیم. مثل چت روم، فروم، وبلاگ، صفحه فرود، صفحه خرید و… که بالاخره بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم یا به عبارت بهتر، راه خودمان را پیدا کنیم.
تجربههای شکست واقعی
در ذهنیت تمام کسانی که کار میکنند، نرسیدن به نتیجه مطلوب را تجربه شکست تصور میکنیم. وقتی از ادیسون پرسیدند وقتی در تولید لامپ شکست میخوردید چه حسی داشتید، جوابش همین بود: من بارها فهمیدم که از چه راههایی نمیشود لامپ را تولید کرد. در رویداد تجربه شکست که در زاویه برگزارش میکنیم، در مورد همین موضوع و با همین رویکرد دور همدیگر جمع میشویم. هر بار، یکی از اعضای زاویه داوطلب میشود که در مورد تجربههای شکستش صحبت کند. هر کارآفرینی اگر بارها شکست نخورده باشد، جرات حرف زدن در مورد کارش را ندارد. نگاه کردن از این زاویه، نشان میدهد که از شکستهایمان گذشتهایم. رویداد تجربه شکست به ما کمک میکند که شکستها را سادهتر ببینیم.
تبدیل شکست به موفقیت
ارائه کننده این رویداد، اشاره کرد که بعد از تجربه کردن چندین شکست (نتیجه نامطلوب) بالاخره تصمیم گرفت که کارمند بشود. با این تصور که شاید به اندازه کافی بازار را نمیشناسد. این تجربه هم برای ما آشناست که گاهی به تمام تواناییهایمان شک کردیم و تصمیم گرفتیم مسیر را از اول برویم.
خوشحال میشویم اگر چنین کاری کردهاید و برایمان زیر همین مطلب نظر بگذارید.
معنی شکست یا نتیجه نامطلوب
قبل از این که در مورد خود رویداد حرف بزنیم، باید بحث نتیجه نامطلوب را باز کنیم. هر بار که تلاش میکنیم تا به نتیجهای برسیم، تلاشمان را قطع نمیکنیم، بلکه دوباره تلاش میکنیم. این رویکرد درست در مورد نتیجه نگرفتن است. در تمام کتابهای خودیاری که خواندهایم، تاکید کردهاند که روی بخشهای قابل کنترل خودمان وقت و زمان بگذاریم. نتیجه در کنترل و اختیار ما نیست، اما تلاش در اختیار ماست.
وقتی در کودکی برای برداشتن یک مداد تلاش میکردیم، بارها موفق نمیشدیم، اما باز هم ادامه میدادیم. سن و سالمان که بالاتر رفت، چه اتفاقی افتاد که بعد از یکی دو بار شکست، دیگر ادامه ندادیم؟ در رویداد تجربه شکست، آن قدر از شکستهایمان میگوییم تا زمانی که بدانیم چه راهکارهای دیگری هم میتوانستیم داشته باشیم.
فرآیند تصمیم گیری و نتیجه
بارها شنیدهایم که هیچ تضمینی برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیست، حتی اگر فرآیند تصمیم گیری را به درستی و تا انتها رفته باشیم. وقتی تضمینی نیست، باید همیشه دست به کار شد. حتی هوشمندترین مدیران و مجریان، هیچ وقت از این که شکست نخواهند خورد مطمئن نیستند. هر کسی با حسن ظن کاری را شروع میکند و در نهایت به نتیجه میرسد.
وقتی در مورد احتمال شکست صحبت میکنیم، همیشه درصدی از خطا وجود دارد. هیچ احتمال صد در صدی در جهان وجود ندارد. ما در یک دنیای غیرقطعی زندگی میکنیم و نباید هم انتظار چنین احتمالی را از جهان غیر قابل پیش بینی اطرافمان داشته باشیم.
تجربههای فرآیند تصمیم گیری
قبل از شروع، تمام فرآیند تصمیم گیری را از ابتدا جلو رفتهایم. مثلاً به این نتیجه رسیدهایم که تمام مسیرها را درست طراحی کردهایم و حالا وقت اجرا است. طوری این تصمیم را میگیریم که یادمان میرود هر تصمیمی میتواند به نتیجه مطلوب نرسد. وقتی به چنین نقطهای میرسیم، چشمها را میبندیم و انجام میدهیم.
یکی از تجربههای شکست، همین بود. با چنین تصوری روی یک برند شخصی سرمایه گذاری کردند و در یک سال و نیم، فقط یک بار موفق به فروش شدند.
توجه نکردن به نیاز مشتری
یکی از مهمترین دلایلی که استارتاپها با شکست مواجه میشوند در توجه نکردن به نیاز مشتری است. خیلی پیش میآید که محصولی تولید شده که نیاز بازار نبوده است. این استارتاپها تلاش کرده اند که این نیاز را به طور مصنوعی در بازار ایجاد کنند و نتیجه کاملاً مشخص است: شکست خوردهاند.
نیاز مشتری در ارائه شیک و خوش رنگ نیست. مشتری به دنبال برطرف کردن نیاز خودش است و اهمیتی ندارد گرافیک خوبی روی سایت وجود دارد یا نه؟ نیاز برایش پررنگ تر از طراحی سایت است. هر چیزی که به نظر میرسد مفید است، حتی اگر به نظر آشغال برسد، میتواند به موفقیت برسد.
شکست یا نتیجه نامطلوب؟
خیلی وقتها باید شکست را بپذیریم و کنار بکشیم. در دنیای امروز، وقتی ایدهای بیشتر از شش ماه طول میکشد تا به نتیجه برسد، یعنی احتمالاً به نتیجه نمیرسیم. این موضوع میتواند ادامه دار باشد. در این موارد باید انرژی و توانمان را برای رسیدن به نتیجه مطلوب دیگری هزینه کنیم. اصرار به سرمایه گذاری روی یک سهام اشتباه، در نهایت به موفقیت این سهام منجر نمیشود.